×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

وخاکستر

خاکوخاکسترو

× ایده از شما کار از ما....همتون عشقید
×

آدرس وبلاگ من

amir293.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/amir293

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ????? ??? ??? ????? ??????

چرا عشق اول رافراموش نمیکنیم؟؟؟

چرا هیچ وقت عشق اول را فراموش نمیکنیم؟

* یکی ما رو پینگ نماید لطفا. طبق کشفیات من فقط وبلاگای ام تی، بلاگ اسپات و بلاگفا پینگ میشن. چرا؟! بلاگرولینگ خوب نمیشه؟! حالا که از فیلتر در اومده، ناز میکنه کار نمی کنه :دی

* کیا به وبلاگ من لینک داده اند؟
اینجا لیست وبلاگهاییه که از طریق بلاگرولینگ به وبلاگ من لینک دادن. اگه کسی جدیدا لینک بده به انتهای لیست اضافه میشه. اولا من از همه شون ممنونم. من یه نگاه تصادفی که کردم اکثرا وبلاگهای قدیمی هستند و ظاهرا وبلاگنویسای جدید علاقه ای به وبلاگ من ندارن:-) خیلیاشونم متاسفانه اصلا دیگه نمی نویسن�

* به خاطر یه مشکلی که برای یکی از دوستانمون افتاده بود، چند روز پیش سر ناهار بحث عشق اول و حواشی اون بود و این که خیلی مهمه چطور تموم بشه و پایان محکمی داشته باشه و این حرفا. یکی از همکارانمون گفت که چند وقت پیش یه آقای روانشناسی داشته توی دانشگاه تهران سخنرانی میکرده و بین حرفهاش گفته که:
�مواطب باشید اول بار عاشق چه کسی میشید؟ چون عشق اولتون رو بعدها در زندگی با هیچ پاک کنی نمی تونین پاک کنید مخصوصا آقایان!�
البته فکر می کنم اون ۲ کلمه آخر رو اشتباه کرده چون خانومها احساسی تر و وفادارترن من فکر میکنم این مورد بیشتر در مورد خانومها صدق می کنه:دی
این موضوع از اونجایی ذهن منو مشغول کرده بود که چند روز پیش یکی از دخترای هم سوییتی مون رو توی خوابگاه دیدم که ازدواج کرده بود و میگفت که خیلیم از همسرش راضیه ولی هر وقت به سعید فکر میکنه دلش براش پر می کشه! (این سعید کسی بود که کل خوابگاه میدونستن اینا همدیگه رو میخوان ولی خانواده پسره مخالفت کردن و بهم خورد) حالا این موضوع باعث شد کمی بترسم!!! و موقع ناهار بشینم کمی در این مورد سرچ کنم (راتمن به این دلیل دیگه سر کلاس اروبیک نمیرم) و به مقاله ای به اسم عشق اول: چرا هیچگاه فراموشش نمی کنیم؟ برسم.
حقیقتش من بیشتر از اون بخشهایی خوشم اومد که یکسری از خانومها و آقایون راجع به تجربیاتشون در مورد عشق اول نوشته بودن. و باید اعتراف کنم که از خوندن خیلیاشون اشکم در اومد. اینو نوشتم که نگین این دختره هندی بازی در آورده اینم متن مقاله:

اولین عشق من؟� یادش که می افتم همیشه چشمام پر از اشک میشه�!
هیچ روزی نیست که به او فکر نکنم و نگران نباشم که آیا حالش خوب است و یا مشکلی نداشته باشد.
فکر می کنید اولین عشقم را هنوز به یاد دارم؟ معلومه که دارم، انگار همین دیروز بود�اما ۲۳ سال از آن روز می گذره..!

آیا شما اولین عشقتان را به یاد می آورید؟ البته سوال احمقانه ای است! مطمئناً همه ما هنوز با شور و هیجان و البته کمی هم با ناراحتی، به یادمان مانده است. چه او هنوز در کنارتان باشد و چه فقط خاطره ای باشد که یادآوری آن ناراحتتان می کند، اما اولین عشق ها همیشه مثل گنجینه ای گرانبها در دل افراد باقی می ماند. اینجا حرفهای شما را درمورد مردی که برای اولین بار قلب و احساس شما را متحول کرد، گرد آورده ایم.

هنوز هم یادش داغم را تازه می کند!
حتی با گذشت سالها، فکر کردن درمورد عشق اولمان لرزشی در قلبمان ایجاد می کند. چه چیز باعث می شود که حتی با گذشت پنج، ده یا حتی بیست سال، اولین عشق ها همیشه فکرمان را به خود مشغول کند؟ دلیلش هرچه باشد و آن فرد هر کس که بوده باشد، عشق اول همیشه جزئی از وجود ما می شود. نمی توانیم آن را فراموش کنیم�و تصور نمی کنم کسی واقعاً بخواهد فراموش کند.

شیرین می گوید: �بله، به یاد می آورم� انگار همین دیروز بود. سالهای سال گذشته است، اما هنوز به خاطر دارم او چه شکلی بود و چقدر دوستش داشتم. حدود هشت سال با هم اختلاف سنی داشتیم�من ۲۰ ساله بودم و او ۲۸ سال داشت�همیشه می ترسید مبادا والدینم با این مسئله مخالفت کنند. این روزها وقتی کمی ناراحت و غمگین می شوم، یاد و خاطره ی نوازش ها و بوسه های او به سراغم می آید. خیلی جالب است، همین روزها ۴۲ ساله می شوم.�

لیدا اینگونه به خاطر می آورد: �در همه ی کارهایمان احساساتی بودیم و با شور و هیجان رفتار می کردیم�در دوست داشتن هایمان، دعواهایمان، حتی زمانی که میخواستیم همدیگر را اذیت بکینم هم با شور و احساس عمل می کردیم. با اینکه شوهرم را بسیار دوست دارم و کاملاً خوشبخت هستم، هنوز هم خیلی وقتها به او فکر می کنم. چند هفته پیش او را دیدم، همراه همسر و بچه اش بود. نگاهش کردم، او هم نگاهم کرد، و همه چیز در یک لحظه بسیار زیبا بود. خیلی وقت بود که ندیده بودمش. خوشحالم که او نیز خوشبخت شده است.�

الناز در مورد دوست پسر دوران دانشگاهش اینطور می گوید: �ما به هیچ وجه برای هم ساخته نشده بودیم. خانواده و دوستانم نمی توانستند او را تحمل کنند. همیشه با هم دعوا داشتیم و بیشمار به هم زده و دوباره آشتی کرده بودیم. ولی مجذوب هم بودیم. پس از آخرین دعوا که دیگر تصمیم گرفتیم برای همیشه از هم جدا شویم، احساس می کردم قلبم را پاره پاره کرده اند. هنوز نوارها و نامه های عاشقانه اش را پشت گنجه ی اتاقم پنهان می کنم. ۱۰ سال از آن ماجرا می گذرد.�

فرنوش عشق راستین خود را وقتی هجده سال بیشتر نداشت ملاقات کرد. اما پنج سال طول کشید تا رابطه اش را با او آغاز کرد. او در این باره می گوید: �در یک مهمانی با هم آشنا شدیم و با هم صحبت کردیم. دو سال دوران دانشگاه را با هم بودیم. او در شیراز زندگی می کرد و همین راه دراز باعث برهم خوردن روابطمان شد. هنوز هم در شیراز زندگی می کند و ازدواج کرده است. اما من هنوز مجردم و در تهران زندگی می کنم. با اینکه رفته است اما همیشه اولین عشق من باقی می ماند.�

وقتی دوباره او را می بینیم�
ممکن است هر از چندگاهی اولین عشقمان را جایی ببینیم. دیدارهایمان ممکن است کوتاه یا طولانی باشد، اما دیدارهایی تلخ و شیرین است. آیا کسی پیدا می شود که تا به حال به دیدار دوباره ی اولین عشقش فکر نکرده باشد؟

سارا با اینکه قرار مدار ازدواج با اولین عشقش را هم گذاشته بود، ولی با مرد دیگری ازدواج کرد. ۲۰ سال پس از آخرین ملاقاتشان ، او را در مجلس ترحیم مادرش دید. اما حتی با گذشت این همه سال، شعله ی عشق مثل همان روزهای نوجوانی در قلبش زبانه کشید : �درمورد عشقی که به هم داشتیم صحبت کردیم. می گفت که چقدر دلش شکسته بود وقتی ترکش کردم و با کس دیگری ازدواج کردم�خیلی وقت ها به او و پاکی عشقمان فکر می کنم. هیچوقت فراتر از بوسیدن همدیگر نرفتیم، اما نزدیکی که با او داشتم بسیار بیشتر از آن چیزی است که اکنون با شوهرم پس از ۲۶ سال حس می کنم.�

رویا نیز به تازگی اولین عشقش را ملاقات کرده است: �بعد از ۲۹ سال.. روز را با او گذراندم. وقتی برای اولین بار همدیگر را در دانشگاه دیدیم ۱۹ سال داشتیم. عشقی واقعی بود� اگر چنین چیزی در آن سن وجود داشته باشد و حالا پس از گذشت اینهمه سال باز عاشق هم شده ایم. اما اینبار عشقمان کاملاً با قبل متفاوت است. گذشته ای با هم داشته ایم و حال را باهم می گذرانیم. امیدوارم در آینده نیز کنار هم باشیم.�

تجدید دیدار سحر در اینترنت اتفاق افتاده است: �در ماه خرداد بود که آنلاین شده بودم. البته زیاد به کامپیوتر وارد نیستم. داشتم یکسری کارهای تحقیقاتی انجام می دادم که کسی بهم پیغام داد. بله خودش بود�نزدیک بود قلبم بایستد. شوهرم داشت از جلوی در رد می شد و پسرم وارد اتاق شد. باید توضیح می دادم که او کیست. درمورد همه چیز باهم صحبت کردیم. هنوز هم وقتی ایمیلی از او دریافت می کنم قلبم تند می زند. احساس گناه می کنم، اما دوست دارم که هنوز با او در ارتباط باشم.�

او اولین و تنها عشق من بوده است!
بعضی از ما آنقدر خوش شانس بوده ایم که همان دفعه ی اول آنکه می خواستیم را به دست آورده ام. و وقتی برای اولین بار ملاقاتش کردیم، دیگر نگذاشتیم از دستمان برود!

سیمین می گوید: �اولین عشقم تنها کسی بود که باعث شد قلبم تندتر بزند و از خود بیخود شوم. اما چیزی که باعث شد عاشقش شوم قلب طلایی بود که در سینه پنهان کرده بود. او تنها کسی بود که توانست قلبم را تصرف کند. هشت سال است که با هم هستیم و شش سال است که ازدواج کرده ایم. صاحب پسری دوست داشتنی شده ایم. اینطور بود که اولین عشق من به تنها عشق زندگیم تبدیل شد.�

منیر اعتراف می کند که: �من فقط یک عشق واقعی داشته ام و با او ازدواج کردم. سالهای آخر دبیرستان بود که با هم آشنا شدیم و شش سال بعد ازدواج کردیم. از همان ابتدا می دانستم که او همان است که من می خواهم. ما واقعاً برای هم ساخته شده ایم.�

عسل می گوید: �داستان اولین عشق من کمی عجیب است. باور کنید.� بعد از چندین ماه دوستی اینترنتی، عسل و دوست اینترنتیش پارسال همدیگر را ملاقات کردند. �بعد از ملاقات، کوچکترین تردیدها برای برقراری ارتباط هم از بین رفت. هنوز هم عاشق هم هستیم و برای ازدواج نقشه می کشیم.

عاقل تر و پخته ترم کرد!
گاهی اوقات اولین عشق چیزهایی به ما می آموزد�البته این درس ها معمولاً آن چیزی نیست که دوست داشتیم یاد بگیریم.
ندا می گوید: �او به من  احساس شگفت انگیزی می داد. ۱۳ ماهی که با هم گذراندیم، شادترین روزهای زندگی من بودند تا اینکه از من جدا شد. اصلاً نمی دانستم که به من خیانت می کند. خیلی ترسیده بودم و او هیچ کمکی به من نمی کرد. در آخر همه چیز را برای مادرم تعریف کردم و این بهترین و عاقلانه ترین تصمیمی بود که در کل زندگی گرفته ام. �

شما چی میگین
اگه چیزی دارین برای گفتن بگین تا در اینجا ثبت بشه. مطمئن باشین کسانی هستند که از این مطالب استفاده کنند.

سه شنبه 15 شهریور 1390 - 5:16:48 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


از شریعتی


تورو جون مامانت اینو بخون فقط....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟........


بخون توروخدا فقط گریه نکن ...


تورا اندازه دوست داشتن دوستدارم


ساعت اخر عشق


ده دلیل خیانت شوهر به زنان خود؟؟؟؟


تنهایی زیبا


جملات زیبا


تورو جون مامانت اینو بخون........


جالب ولی زیبا


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

80389 بازدید

60 بازدید امروز

5 بازدید دیروز

91 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements